سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق وخدای گلم

[ و در پى جنازه‏اى مى‏رفت ، شنید مردى مى‏خندد فرمود : ] گویا مرگ را در دنیا بر جز ما نوشته‏اند ، و گویا حق را در آن بر عهده جز ما هشته‏اند ، و گویى آنچه از مردگان مى‏بینیم مسافرانند که به زودى نزد ما باز مى‏آیند ، و آنان را در گورهاشان جاى مى‏دهیم و میراثشان را مى‏خوریم ، پندارى ما از پس آنان جاودان به سر مى‏بریم . سپس پند هر پند و پند دهنده را فراموش مى‏کنیم و نشانه قهر بلا و آفت مى‏شویم . [نهج البلاغه]

خواسته یا ناخواسته میگیم : مواظب خودت باش !
مواظب خودت باش یعنی فکرم پیش توئه !
مواظب خودت باش یعنی برام مهمی !
مواظب خودت باش یعنی نگرانتم !
مواظب خودت باش یعنی دوستت دارم !
مواظب خودت باش یعنی به خدا می سپارمت !
مواظب خودت باش یعنی از الان دلم واست تنگ شده !
مواظب خودت باش یعنی … واقعا مواظب خودت باش …

***************************************************************

 


.دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست
قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست
گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست
آسمانی ! تو در آن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست
من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست

****************************************************************

دنیای زیر آب
شبیه دنیای چشمهای توست
هر چه بیشتر دست و پا می‌زنم
بیشتر غرق می‌شوم …

*****************************************************************

مــی خواهم داستانی از علاقــه ام به تو را بنویسم :

یکی بود ، یکی …

بـی خیال …

خلاصه اش مــیشود : دوستت دارم …

 


 

 

***************************************************************

چه ناگهانی نگاهــت را به نــگاهم تعارف کردی …

و نـاگــهان عاشـقت شدم …

***************************************************************

اگــه قرار بود لیلی و مجنون به هم برسن ،

که دیگه نه لیلی ، لیلی بود ، نه مجنون ، مجنون ،

عشق واســه رسیدن نیست ،

عشق حــسرت رسـیدنه …

***********************************************************

نــکند آینه قدر ثانیه هــایی را که بی دغدغه به تمــاشای چشمهایش

 مینشیند نداند …

************************************************************

من

دهقان فداکاری شده ام ، که تمام وجودش را به آتش کشیده روبرویت

و تو

قطاری که چشم  دیدن مرا ندارد . . .

************************************************************

کتاب آغوشت

سوره ی لب هایت

آیه ی بوسه هایت

آنچنان پای بندم به این کیش

که هزار شیطان نمی توانند

لحظه ای

ذره ای

ایمانم را سست کنند . . .

*****************************************************

عشق ،یعنی که تکان خورده و سرپا بشویم

زورکی هم که شده در دل هم جا بشویم

آنقَدَر صبر که شاید علفی سبز شود

پای هم پیر شویم و متوفّی بشویم !

******************************************************* 

 

 

.بیایید به هم دروغ نگوییم…
آدم است…
باورمیکند …
دل می بندد !


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط MAHNAZ 91/11/14:: 7:31 عصر     |     () نظر

[ طراح قالب وبلاگ : سیلور سون ] [ Weblog Themes By : SilverSeven.IR ]

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس